محمد حقوقی آسمان شب در چشم او سبز خواهد شد چندی پیش "محمد حقوقی" نیز از جهان واژهگزینان برفت و به واژگان پیوست. محمد حقوقی در زمستان 1379در گفتگویی تلفنی با برنامه رادیویی «نقد و نشست» که از «ضیاء موحد» و کتاب «مشتی نور سرد» سخن گفته است. آن سخن تاکنون منتشر نشده محمد حقوقی را به یاد او و واژگانی که به یادگار گذاشت منتشر میکنیم. «مشتی نور سرد» کتابی است با چند نوع شعر و جملگی با یک وجه مشترک و آن اینکه همه این شعرها با همین خصیصه «رفتار نو» با زبان نوشته شدهاند. زبانی که در شعر، ضمن اینکه وسیله است هدف هم هست. زیرا شاعری که زبان را فقط وسیله حرفهای خود قرار میدهد، اگر نتوانیم بگوییم شاعر موفقی نیست، میتوانیم بگوییم که شاعر امروز نمیتواند بود. چون شاعر امروز، با زبان برخورد میکند و گاه حتا بیاینکه بداند حاصل این برخورد چیست؟ و ما در پایان هر شعر است که متوجه میشویم زبان، شکل تازهای از رفتار خود را به نمایش گذاشته است، به شکلی که در حد اعلاء، همه آنها را که به نحوی با زبان سروکار دارند، متوجه و چه بسا مجذوب خواهد کرد. به خصوص که این رفتار، خود به روابط پنهانی کلمات راه میبرد و ما در پرتو آن و در پشت شکل ظاهری شعر به شکل درونی آن نیز میرسیم، و به آن به عنوان یک شعر «ساختمند» نگاه میکنیم و متوجه میشویم که چگونه هر یک از کلمات ضرورت حضور خود را در جایگاهی که نشسته است یا در جاهای مختلف در نحوه همنشینی با کلمات دیگر توجیه میکند و اگر نکند به این علت است که شعر، یک شعر کامل و با «ساختار»ی استوار نیست. به این شعر با نام «عشق، آری عشق» توجه کنید: برگچه بر بید سرخ امشب بعد از غروب چه آسمان سبزی خواهم داشت گلدان کوچک و شاخهی بلند عشق آری عشق همیشه چنین بوده است سبز سرخ بلند شعر در اینجا تمام میشود. خب، حالا به این سه کلمه آخر توجه کنید، و با توجه به اینکه گفتم هر کلمهای در شعر باید حضور ضرور خود را توجیه کند، از خود بپرسید به چه دلیل در پایان شعر آمدهاند، آن وقت با خواندن مجدد شعر خواهید دید که از هر سه کلمه در سطرهای قبلی شعر استفاده شده است. «سرخ» در سطر «برگچه بر بید سرخ»، «سبز» در سطر «چه آسمان سبزی خواهم داشت» و صفت «بلند» در سطر «گلدان کوچک و شاخه بلند». با این توجه قطعا خواهید فهمید که تکرار این کلمه در آخر شعر به چه علت بوده است و آن وقت کاملا فضای شعر برای شما روشن خواهد شد. و خواهید گفت که شاعر «برگچه» را که بر «بید سرخ» میبیند، آن چنان مجذوب آن میشود که اطمینان مییابد آسمان شب در چشم او سبز خواهد شد. آسمانی سرشار، که با آسمان همه شبها فرق میکند و «سبز» مجازی در برابر «سرخ» حقیقی، و البته با توجه به سطر «گلدان کوچک و شاخه بلند»، که کانون نگاه است. به عبارت دیگر «برگچه بر بید سرخ» چگونگی رویش شعر را نشان میدهد. و نیز رویش «عشق» را، که همیشه چنین بوده است: سبز، سرخ، بلند، سه کلمه یا بهتر است بگوییم سه «صفت» که از سه جای شعر برخاستهاند تا در کنار «عشق» بنشینند، جایی که ذهن شاعر از قبل برای آنها تدارک دیده بوده است. و البته این یکی از شعرهایی است که در این کتاب ظرفیت شکل شکافی و ساختگشایی دارد. اصلی که صورت صحیح آن در شعر امروز ما به ندرت دیده میشود. چرا که در آنها نه برخورد درست با زبان هست و نه «ساختی»، که خود از چگونگی این «رفتار» به وجود میآید. رفتاری که با میزان آگاهی و شّم زبانی و دو اصل جانشینی و همنشینی یا مشابهت و مجاورت کلمات، رابطهای مستقیم دارد، و باقی قضایا... که بدیهی است در یک مصاحبه رادیویی و از طریق تلفن، تفصیل آن، بیش از این امکان پذیر نیست.
|
سلام
۷ سال قبل
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر