۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

سه پیشنهاد: داستانک از مصطفی مستور

آن بالا که بودم فقط سه پیشنهاد بود



اول گفتند زنی از اهالی جورجیا همسرم باشد.خوشگل و پولدار.قرار بود خانه ای در سواحل فلوریدا داشته باشیم.با یک کوروت کروکی جگری.تنها اشکال این بود که زن ام در چهل و سه سالگی سرطان سینه می گرفت.قبول نکردم.راستش تحمل اش را نداشتم


بعد موقعیت دیگری پیشنهاد کردند.پاریس.خود هنرپیشه می شدم و زن ام مدل لباس.قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشیم.اما وقتی گفتند یکی از آنها نه سالگی در تصادفی کشته می شود ، گفتم حرف اش را هم نزنید


بعد قرار شد کلودیا زنم باشد.با دو پسر.قرار شد توی محله های پایین شهر ناپل زندگی کنیم.توی دخمه ای عینهو قبر.اما کسی تصادف نکند.کسی سرطان نگیرد.قبول کردم.حالا کلودیا کنارم ایستاده است.مدام می گوید خانه نور کافی ندارد.بچه ها کفش و لباس ندارند.یخچال خالی است.اما من اهمیتی نمی دهم.می دانم اوضاع می توانست بدتر از این هم باشد.با سرطان و تصادف


کلودیا اما این چیزها را نمی داند.بچه ها هم نمی دانند






مصطفی مستور



۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

متن ترانه جاودانه OnAn Island با صدای David Gilmour

«On an Island» نام سومین آلبوم انفرادی است از «David Gilmour» رهبر و گیتاریست گروه «Pink Floyd» که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است. ترانه «Castellorizon» از این آلبوم نامزد دریافت جایزه «گرمی» به خاطر بهترین موسیقی بیکلام در ژانر «راک» شد. مدت زمان این آلبوم ۵۱ دقیقه و ۳۶ ثانیه است.



این آلبوم در ماه اول انتشار موفق به فروش یک میلیون نسخه ای شده و در کانادا نیز نشان «Platinum» دریافت کرده است. فروش این آلبوم در جهان یک و نیم میلیون نسخه است.قریب به چهل سال از دوران شکوفایی گروه پینک فلوید می گذرد، گروهی که تا مدتها قبل از شهرت، به فعالیتهای زیر زمینی و آهنگسازی در سبکهایی مانند Folk و Jazz می پرداخت. در طی سالهای سپری شده، اعضاء مبدل به آهنگسازانی خبره و با تجربه شدند. Syd Barrett آهنگساز سالیان دور گروه، خالق آثار حسی و ذهنی آنها بود، Roger Waters شاعر و بوجود آورنده ناله های انسان گریزانه در جریانات زندگی شخصیش شاهکارهایی را به دینای موسیقی هدیه کرد، Richard Wright با چهره ای دوست داشتنی و پیانویی که شاهد کارهای جالب او بوده است، حرفهایی برای گفتن داشت و بالاخره Nick Mason با آن شخصیت عجیب و غریبش که شیفته شرکت در مسابقات ماشین سواری بود، به نحوی بر طرفداران گروه پادشاهی می کردند. شاید پیش خود فکر می کنید پس David Gilmour چه؟ یعنی ممکن است فردی سولوهای شاهکار وی را فراموش کند؟ اگر بگویم مابقی ماجرا مربوط به اوست چه می گویید؟! فهرست آهنگ ها در این آلبوم:


در ششم مارس سال 2006 سومین آلبوم انفرادی دیوید گیلمور با نام On an Island منتشر شد که در بدو ورود به جدول موسیقی انگلستان رتبه اول را از آن خود کرد. سپس در جداول مختلف اروپائی پا نهاد و برای بدست آوردن جایزه پلاتینیوم در کشورهایی همچون کانادا و لهستان به مبارزه پرداخت. ستاره های مهمان در این آلبوم Richard Wright نوارنده کیبورد، Robert Wyatt نوازنده کورنت و BJ Cole بعنوان گیتاریست هستند.

تورهایی توسط گیلمور برای این آلبوم در نظر گرفته شد که جز با همکاری لیست درخشانش که شامل: Richard Wright، Phil Manzarena، Dick Parry، Jon Carin و Guy Pratt می شود، میسر نمی شد. اجرای زنده آنها در Royal Albert Hall لندن توسط کارگردان معروف و صاحب جایزه کارگردان نمونه به تصویر کشیده شد تا در سالجاری در دسترس همگان قرار گیرد.

دیوید گیلمور، این پیر 61 ساله مدتها بعنوان چهره شناخته شده پینک فلوید، مرد زیبائی بود که مدتی روند خانه بدوشی را پیش گرفت. کسیکه سولوی گیتارش تنها نقطه درخشان در بدبختیهای ترانه های پینک فلوید و راجر واترز بود. همانطور که شما بعنوان یکی از طرفداران دیوید گیلمور انتظار دارید، آلبوم On an Island مملو از سولوهای پتانسیلی و تجسمی است. همچنین برخلاف نوای دیستورت شده سیمهای گیتار در آهنگ Take a Breath با ترانه A Pocketful of Stones و بعضی های دیگر جوی دراماتیک خلق نمود.

تمپوها آهسته و حالتی آرام بخش دارند. صدای درام زیبایی خاص خود را دارد. گیلمور از ما نمی خواهد تا برای آهنگهایش برقصیم! این یک حمام صوتی گرم برای طرفداران اوست. رضایت حاصله از کشیدن سیگار یا نوشیدن جرعه ای شراب حین گوش فرا دادن به آلبوم در اتاقی با روشنایی شمع، آرزوی هر شنونده ای است.

آلبوم On a Island بدرستی که سنت گیلمور را در آهنگسازی حفط کرده است. در نظر گرفتن چند آهنگ بدون کلام، یک آهنگ کاملاً راک و چند آهنگ حسی در برنامه های آهنگسازی گیلمور همچنان جای دارد.

این آلبوم سه آهنگ بدون کلام (Instrumental) با نامهای Castellorizon، Red Sky at Night و Then I Close My Eyes دارد که هریک بشکلی جداگانه رسالت خود را در این مجموعه به پایان می رسانند. گیلمور حتی برای آهنگ Red Sky at Night ***یفون هم می نوازد. صدای آلبوم بکلی انگلیسی است و هیچ شباهتی با موسیقی غرب ندارد. هارمونیکا و پیانو در آهنگ A Pocketful of Stones نمود خوبی دارد. ترانه This Heaven با ریفهای برجسته گیتار آکوستیک معرفی می شود.




01. Castellorizon – 3:54


02. On an Island – 6:47


03. The Blue – 5:26
04. Take a Breath – 5:46
05. Red Sky at Night – 2:51
06. This Heaven – 4:24
07. Then I Close My Eyes – 5:26
08. Smile – 4:03
09. A Pocketful of Stones – 6:17
10. Where We Start – 6:45


برگرفته از ویکی پدیا انگلیسی



OnAn Island

Remember That Night



White Steps In the Moonlight


They Walk Here Too


Through Empty Playground


This Ghosts Town


Children Again ,On Rusting Swings Getting Higher


Sharing A Dream On An Island, It felt Right


We Lay Side By Side


Twin The Moon And The Tide


Mapping The Stars For A While


Let The Night Surround You


We`re Halfway to The Stars


Ebb And Flow Let it Go


Feel Her Warmth Beside You






Remember That Night


The Warmth And The Laughter


Candles Burned


Though The Church Was Deserted


At Dawn We Went Down Through Empty Street To The Harbor


Dreamers May Leave ,But They`re Here Ever After


Let The Night Surround You


We`re Halfway to The Stars


Ebb And Flow Let it Go


Feel Her Warmth Beside You


بر روی جزیره
برگردان به پارسی :نیما خسروی

این شب را به یاد آور


گام های سپید در زیر نور مهتاب


آنها نیز اینجا قدم زده اند


در زمین بازی خالی این شهرمتروکه


دوباره کودکان بر تاب های زنگ زده تاب می خورند


آنها همه یک رویا دارند.


برروی یک جزیره


حس خوبی داشت


به پهلو درازمی کشیم


میان ماه و امواج دریا


در اندک زمانی


ستاره ها را نقش می زنیم


بگذار شب ترا در بربگیرد


ما در نیمه ی راه ستارگانیم.


بگذار تا جزر ومد دریا فرو نشیند


گرمای وجودیارت را در کنارت احساس کن


این شب را به یاد آور


به یاد آر


گرمای شوق وخنده را


شمع ها سوختند


اگرچه کلیسامتروکه شد


در سپیده دمان از خیابان های خالی به سوی بندرگاه رفتیم


رویاپردازان ممکن است این مکان را ترک کنند


امازین پس اینجادررویایشان خواهد ماند.


بگذار تا شب ترا در بر بگیرد....


لینک دانلود از مدیا فایر

 








--------------------------------------------------------------------------------
درباره این موضوع :

پینک فلوید در وب گاه مجله فرهنگ
ROGER WATERS: Amused To Death
دانلود آهنگ های Pink Floyd
PINK FLOYD - Live in Venice , Italy 1989 - 710 MB
THE WALL
ناقوس جداییPINK FLOYD:The Division Bell



۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

طفلی به نام شادی: یک شعر از دکتر شفیعی کدکنی











طفلی به نام شادی



دیریست گم شده ست


با چشم های روشن براق


با گیسویی بلند به بالای آرزو


هر کس از و نشانی دارد ما را کند خبر


این هم نشان ما :


یک سو خلیج فارس / سوی دگر خزر


                                                       محمد رضا شفیعی کدکنی



۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

خلقت زن روایتی کوتاه از شل سیلور استاین





از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت. فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد :


چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟


خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟


او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.


باید دویست قطعه متحرک داشته باشد، که همگی قابل جایگزینی باشند.


باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.


باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.


بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.


و شش جفت دست داشته باشد.


فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.


گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟


خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند.


- این ترتیب، این می شود یک الگوی متعارف برای آنها.


خداوند سری تکان داد و فرمود : بله.


یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید، از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.


یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!


و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند،


بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد.



فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد.


این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید .


خداوند فرمود : نمی شود . چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم.


از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.


فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.


- اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .


- بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .


فرشته پرسید : فکر هم می تواند بکند ؟


خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد .


آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد.






- ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید.


خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نیست، اشک است.


فرشته پرسید : اشک دیگر چیست ؟


خداوند گفت : اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.


فرشته متاثر شد.






- شما نابغه‌اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها واقعا" حیرت انگیزند.


زن ها قدرتی دارند که مردان را متحیر می کنند.


همواره بچه ها را به دندان می کشند.


سختی ها را بهتر تحمل می کنند.


بار زندگی را به دوش می کشند،


ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.


وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.


وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.


وقتی خوشحالند گریه می کنند.


و وقتی عصبانی اند می خندند.


برای آنچه باور دارند می جنگند.


در مقابل بی عدالتی می ایستند.


وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، نه نمی پذیرند.


بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند.


برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند.


بدون قید و شرط دوست می دارند.


وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و و قتی دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند.


در مرگ یک دوست، دل شان می شکند.


در از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند،


با اینحال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند.


آنها می رانند، می پرند، راه می روند، می دوند که نشانتان بدهند چه قدر برایشان مهم هستید.


قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد



زن ها در هر اندازه و رنگ و شکلی موجودند می دانند که بغل کردن و بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد


کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان می آورند. آنها شفقت و فکر نو می بخشند


زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند


خداوند گفت : این مخلوق عظیم فقط یك عیب دارد


فرشته پرسید : چه عیبی ؟


خداوند گفت : قدر خودش را نمی داند .............
















۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه

یک داستان: اشياء براي استفاده شدن و انسانها براي دوست داشتن مي باشند


زمانيكه مردي در حال پوليش كردن اتوموبيل جديدش بود كودك 7 ساله اش تكه
سنگي را بداشت و بر روي بدنه اتومبيل خطوطي را انداخت.

While a man was polishing his new car, his 7 yr old son picked up a
stone and scratched lines on the side of the car.

مرد آنچنان عصباني شد كه دست پسرش را در دست گرفت و چند بار محكم پشت دست
او زد بدون انكه به دليل خشم متوجه شده باشد كه با آچار پسرش را تنبيه
نموده
In anger, the man took the child's hand andhit it many times not
realizing he was using a wrench.
در بيمارستان به سبب شكستگي هاي فراوان چهار انگشت دست پسر قطع شد

وقتي كه پسر چشمان اندوهناك پدرش را ديد از او پرسيد "پدر كي انگشتهاي من
در خواهند آمد" !
When the child saw his father with painful eyes he asked, 'Dad
when will my fingers grow back?'



آن مرد آنقدر مغموم بود كه هچي نتوانست بگويد به سمت اتوبيل برگشت وچندين
باربا لگدبه آن زد
The man was so hurt and speechless;  he went back to his car and kicked
it a lot of times.

حيران و سرگردان از عمل خويش روبروي اتومبيل نشسته بود و به خطوطي كه
پسرش روي آن انداخته بود نگاه مي كرد . او نوشته بود " دوستت دارم پدر"

Devastated by his own actions, sitting in front of that car he looked
at the scratches; the child had written 'LOVE YOU DAD

روز بعد آن مرد خودكشي كرد
The next day that man committed....suicide 

خشم و عشق حد و مرزي ندارنددومي ( عشق) را انتخاب كنيد تا زندكي دوست
داشتني داشته باشيد و اين را به ياد داشته باشيدكه
Anger and Love have no limits; choose the latter to have a beautiful,
lovely life & remember this:
اشياء براي استفاده شدن و انسانها براي دوست داشتن مي باشند
Things are to be used and people are to be loved

در حاليكه امروزه از انسانها استفاده مي شود و اشياء دوست داشته مي شوند.
The loved problem in today's world is that people are used while things are .

همواره در ذهن داشته باشيد كه:
Let's try always to keep this:  thought in mind

اشياء براي استفاده شدن و انسانها براي دوست داشتن مي باشند
Things are to be used,People are to be loved

مراقب افكارتان باشيد كه تبديل به گفتارتان ميشوند
your thoughts; they become words.Watch

مراقب گفتارتان باشيد كه تبديل به رفتار تان مي شود
Watch your words; they become actions.

مراقب رفتار تان باشيدكه تبديل به عادت مي شود
your actions; they become habits.Watch

مراقب عادات خود باشيدشخصيت شما مي شود
Watch your habits; they become character

مراقب شخصيت خود باشيدكه سرنوشت شما مي شود
Watch your character; it becomes your destiny .


 

۱۳۸۹ مهر ۱۹, دوشنبه

مراسم بزرگداشت اکبر رادی


با همت بنیاد رادی، مراسم بزرگداشت اکبر رادی، 9 مهر، با حضور هنرمندان و علاقه‌‌مندان هنر در سالن بتهون خانه هنرمندان ایرانی برگزار شد.
به گزارش ایسنا، در ابتدای این مراسم، صحنه‌هایی از فیلم تئاتر "شب روی سنگفرش خیس"‌ از نوشته‌های این نمایشنامه‌نویس بزرگ با بازی فرهاد آئیش و ایرج راد پخش شد.
حمیده عنقا، همسر رادی، نیز ضمن خوش‌آمدگویی به مهمانان گفت: "ایجاد بنیاد رادی پاس داشتن از هنرمندی است که تئاتر و عشق به تئاتر زندگی‌اش بود. رادی همواره می‌گفت من تنها یک مسوولیت می‌شناسم و آن "قلم" است؛ اگر قلم مسوولیت داشته باشد، قطعا نخواهد پذیرفت که سکه دورو شود یا سر به ذلتی بدهد که سازش و تسلیم را موجب شود. زیرا در قلم چیزی نهفته است که قلم‌زن بی‌عصمت را رسوا می‌کند. "
در ادامه این مراسم، پیام محمود دولت‌آبادی که در ایران حضور نداشت، به این برنامه بزرگداشت خوانده شد. در این پیام آمده بود 
: "اینکه من می‌نویسم خطاب به نیستی تو نیست؛ بلکه نگاهی‌ست ستوده در هستی و بودگاری تو که چنان آرام و عمیق و به قرار بود در آن آشفته بازارها که تو در آن می‌نگریستی و می‌دیدی و تاب می‌آوردی. می‌دانستم و می‌نگریستمت از دور و من شرمسار بودم بجای دیگران - کسان و ناکسان- که تو را هم در انزوایت محبوس داشته بودند محترمانه؛ و شاید که هم‌اکنون نیز شنوای این شکواییه باشند و بسا که بظاهر، سر در گریبان خجالت فرو برند در لحظاتی گذرا.
در پایان این مراسم، جوایزی به محققان و پژوهشگران اهدا شد.
در بخش نخست اهدای جوایز از اساتیدی که درباره رادی مقاله نوشتند، تقدیر شد. فریندخت زاهدی، نغمه ثمینی، قطب الدین صادقی و مسعود دلخواه در این بخش جایزه ویژه و لوح تقدیر را دریافت کردند. در بخش دوم به ۱۰ نفر ازسوی بنیاد رادی که در مسابقه نمایشنامه‌نویسی برگزیده شده بودند، جوایزی اهدا شد. زهرا مینویی، شاهین دهقانی، ایرج افشاری اصل، ستاره بهروزی اصل، روح الله مالمیر، احسان دیانی و امیر پاکزاد، سلما سلامتی، عاطفه وحیدنیا و مسعود قربانی نژاد مورد تقدیر قرار گرفتند.
همچنین از هادی مرزبان به عنوان فردی که عمر خود را بر سر شناخت رادی گذاشته است، تقدیر ویژه به عمل آمد.
در این مراسم که به مناسبت تولد اکبر رادی برگزار شده بود، حمید مظفری، سیروس ابراهیم‌زاده، قطب‌الدین صادقی، محمدامیر یاراحمدی، حسن فتحی، رضا بابک، ناصح کامکاری، نصرالله قادری، بهزاد قادری، میکاییل شهرستانی، اسماعیل خلج، صدرالدین شجره، علی رامز، محمدرضا خاکی،مسعود فروتن،‌ عطاالله کوپال حضور داشتند

پیوند های مربوط:
http://akbarradi.blogfa.com/

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

زمانی برای صرف قهوه برای یک دوست

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت. وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای، یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد.
سپس از شاگردان خود پرسید که، آیا این ظرف پر است؟


و همه دانشجویان موافقت کردند.


سپس پروفسور ظرفی از سنگریزه برداشت و آنها رو به داخل شیشه ریخت و شیشه رو به آرامی تکان داد. سنگریزه ها در بین مناطق باز بین توپ های گلف قرار گرفتند؛ سپس دوباره از دانشجویان پرسید که آیا ظرف پر است؟ و باز همگی موافقت کردند.


بعد دوباره پروفسور ظرفی از ماسه را برداشت و داخل شیشه ریخت؛ و خوب البته، ماسه ها همه جاهای خالی رو پر کردند. او یکبار دیگرپرسید که آیا ظرف پر است و دانشجویان یکصدا گفتند: "بله".


بعد پروفسور دو فنجان پر از قهوه از زیر میز برداشت و روی همه محتویات داخل شیشه خالی کرد. "در حقیقت دارم جاهای خالی بین ماسه ها رو پر می کنم!" همه دانشجویان خندیدند.
در حالی که صدای خنده فرو می نشست، پروفسور گفت: " حالا من می خوام که متوجه این مطلب بشین که این شیشه نمایی از زندگی شماست، توپهای گلف مهمترین چیزها در زندگی شما هستند – خدایتان، خانواده تان، فرزندانتان، سلامتیتان ، دوستانتان و مهمترین علایقتان- چیزهایی که اگر همه چیزهای دیگر از بین بروند ولی اینها باقی بمانند، باز زندگیتان پای برجا خواهد بود.


اما سنگریزه ها سایر چیزهای قابل اهمیت هستند مثل کارتان، خانه تان و ماشي نتان. ماسه ها هم سایر چیزها هستند- مسایل خیلی ساده."


پروفسور ادامه داد: "اگر اول ماسه ها رو در ظرف قرار بدید، دیگر جایی برای سنگریزه ها و توپهای گلف باقی نمی مونه، درست عین زندگیتان. اگر شما همه زمان و انرژیتان را روی چیزهای ساده و پیش پا افتاده صرف کنین، دیگر جایی و زمانی برای مسایلی که برایتان اهمیت داره باقی نمی مونه. به چیزهایی که برای شاد بودنتان اهمیت داره توجه زیادی کنین، با فرزندانتان بازی کنین، زمانی رو برای چک آپ پزشکی بذارین. با دوستان و اطرافیانتان به بیرون بروید و با اونها خوش بگذرونین.


همیشه  زمان برای تمیز کردن خانه و تعمیر خرابیها هست. همیشه در دسترس باشین.
....


اول مواظب  توپ های گلف باشین، چیزهایی که واقعاً برایتان اهمیت دارند، موارد دارای اهمیت رو مشخص کنین. بقیه چیزها همون ماسه ها هستند."


یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید: پس دو فنجان قهوه چه معنی داشتند؟


پروفسور لبخند زد و گفت: " خوشحالم که پرسیدی. این فقط برای این بود که به شما نشون بدم که مهم نیست که زندگیتان چقدر شلوغ و پر مشغله ست، همیشه در زندگي شلوغ هم ، جائي برای صرف دو فنجان قهوه با یک دوست هست! "


حالا با من یک قهوه میخوری؟













































نوشتن

گفت:
-مي نويسي؟
از گذشته يا حال؟
گفتم :
-مي نويسم.
از هميشه
تا مرز محال.

دنبال کننده ها

برچسب‌ها


شاعرانه-((شمع))

طنین منجمد رویا
مخوانم
به بیداری
مخواه
برخیزم
باردیگر عاشق و سر فراز
بخندم بر مرگ
من
تا بوسه نور بر برگ های نجیب شمعدانی
گریسته ام .
دیگر
تمام شده ام .
عزیزم!